ماهانماهان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

ماهان ماه آسمونی ما

هنر دست مامان مرضي

پاييزه و پاييزه برگ درخت مي ريزه                  هوا شده كمي سرد روي درخت كمي برف... آره مامان جونم دوباره فصل پاييزو سرما.بايد خيلي مواظبت باشيم كه سرما نخوري.لباسهاي گرم بايد تنت كنيم.پارسال كه تو دل ماماني بودي مامان مرضي واست كلي لباسهاي بافتني بافت.دستش درد نكنه.حالا اين لباسها الان بدردت مي خوره.البته كلي از اونا هنوز بهت بزرگه واسه سالها بعد خوبه. ولي اين هايي كه الان اندازت ببين چقدر قشنگه.هنر دسته مامان مرضيه ديگه... ...
16 آبان 1394

بازدید از نمایشگاه انار

قبل از هر چیز،از پسر گلم بابت تاخیر در بروز کردن وبلاگت معذرت میخوام.آخه مامانی درگیر درسهام هستم. جمعه بود که به همراه عمه فرشته،عمه مهشید و خاله بهاره،ایلیا جون و اقا آرمان ،به نمایشگاه انار در پارک ارم رفتیم.از آنجایی که شما عاشق انار هستی کلی خوشحال بودی و همش می گفتی انار میخوای ولی مامان جون اونجا یه سری از این آدمهایی بودن که لباس به شکل انار و زیتون پوشیده بودن و سراغ شما بچه ها می آمدن .غافل از اینکه شما خیلی از آنها می ترسیدی و همش گریه میکردی و من هم مجبور بودم که همش راهمو عوض کنم تا شما انها را نبینی.ولی با این حال خوب بود و بعضی جاها شما شاد بودی. مامان ،از این انارا بخر. ...
26 آبان 1393

هفتمین سالگرد ازدواج

 دیروز من و مامانم تو خونه با هم نشسته بودیم و دیدم بابا با یه جعبه کیک اومد خونه. من کلی ذوق زده شده بودم و گفتم این چیه.بابام گفت این کیک به مناسبت هفتمین سالگرد ازدواج من و مامانیه. این هم کیک خوشگل  خوشمزه که جای انگشتای من هم اون رو خوشگل تر کرده. مامان و بابای عزیزم سالگرد ازدواجتون مبارک.امیدوارم سالیان سال کنار هم ،خوش و خرم زندگی کنید و سایتان بالا سر من باشه. دوستون دارم. ...
11 شهريور 1393

دشت بهشت کرج 2

  خوش تیپ مامانش،5شنبه بود که دایی محمود جایی را در دشت بهشت کرج گرفته بود و به همراه آنها و دایی محمد و عمه مهشید،ایلیا جوان و آقا عرفان به اونجا رفتیم.سفر یک روزه خوبی بود و خوش گذشت و شما هم کلی حال کردی. ورود شما به دشت بهشت بچه های گل   ورزشکار مامان(ای جونننننننننننننننننننم) در خونه محدثه جون مشغول خمیر بازی با هم.قربونتون برم که اینقدر قشنگ با هم خمیربازی می کردین. ...
8 شهريور 1393

تولد ایلیا جون

کیک خور مامان،4شنبه تولد ایلیا جون بود.البته تولد اصلیش 2ماه پیش بود ولی قسمت نمیشد تولد بگیرین.خلاصه 4شنبه تولد با تم فوتبالی برگزار شد و همه چیز خیلی زیبا بود.شما هم طبق معمول انگشت تو کیک. فدا شما دو تا پسر که اینقدر همو دوست دارین. مامان به قربونت فوتبالیست کوچولوی من ...
31 مرداد 1393

باغ پرندگان لویزان

ماهان جونم ،روز سه شنبه بود که دایی محمود از طرف ادارشون که خانواده هارو به باغ پرندگان لویزان می بردن اسم معصومه جون و محدثه را همراه من و شما گل پسر نوشته بود.خلاصه ساعت 4.30 بود که 4تایی به اداره دایی محمود رفتیم و ار آنجا ساعت 5 با اتوبوس حرکت به سمت باغ پرندگان کردیم.شما و محدثه جون از آنجایی که تا به حال سوار اتوبوس نشده بودید خیلی ذوق زده و تعجب کرده بودین و اینگار که هواپیما سوار شده بودین.خلاصه خیلی خوشحال بودین و وقتی هم به اونجا رسیدیم کلی بازی کردید و ذوق زده بودید طوری که...................................(ببینید...)  وای خدا دیونم کرده بودی همش می پرسیدی این چیه.....این چیه.(الهی فدات بشم من) ...
31 مرداد 1393

تعطیلات عید فطر

 پسرک شیطون ما،آقا ماهان: از تعطیلات عید فطر برات بگم که قرار گذاشتیم به همراه بابایی و مامان زری،عمه فرشتشون و عمه مهشید اینا بریم به سمت طالقان.خلاصه بعد از جمع کردن کلی وسایل و چمدان سه شنبه صبح روز اول تعطیلات به سمت طالقان حرکت کردیم.نرسیده به کرج با ترافیک وحشتناک روبرو شدیم که بعد از 4 ساعت ماندن در ترافیک تصمیم به برگشتن گرفتیم.خلاصه دوباره اومدیم به تهران.بعد از کلی مذاکره جمعی به این نتیجه رسیدیم که هروز یه جایی برای تفریح برویم و همین طور هم شد.خوش به حال شما گل پسر که تو این چند روز کلی حال کردی. جاهایی که رفتیم از این قرار بود:پارک جوانمردان،پارک طبیعت پردیسان،تئاتر شهر و دیدن یک نمایش کمدی بامزه،امامزاده داود و&nb...
10 مرداد 1393

تولد 2سالگی محدثه جون

عزیز مامان جمعه تولد محدثه جون بود و رفتیم تولد.همه چیز زیبا و با تم رنگین کمون .شما هم تا میز خوراکی ها رو دیدی زود رفتی طرفشون و کلی پفک نوش جان کردی.گوشه لپتو ببین.میدونی چیهههههههههههههه؟ پفک . این هم شما با محدثه رنگین کمون همه مشغول بازی و شما طبق معمول مشغول انگشت زدت تو کیک.آخه چقدر من باید شرمنده مردم بشم.ولی عیبی نداره مامانم بلاخره تو هم بچه ای دیگهههههههههههه. محدثه جون تولدت مبارک. ...
7 تير 1393

ولیمه دایی احمد

حدودا 2هفته پیش ،دایی احمد به همراه لیلا جون و فاطمه خانم به سرزمین وحی سفر کردند.خوش به سعادتشون.ایشاا... خدا قسمت همه بکنه.خلاصه ما واسه بدرقه کردنشون به فرودگاه رفتیم.بعد از 10 روز که خیلی واسه ما زود گذشت چه برسه به خودشون،به وطن بازگشتن و مجددا به پیشواز آنها در فرودگاه رفتیم.بعد از 2روز در باغ تالاری ولیمه دادن.خیلی با صفا بود و همه چی عالی و بر وفق مراد شما بچه ها.چون اونجا حوض آب داشت.شما و بچه ها هم کلی حال کردید و آب بازی. این هم عکس شما با شما حاجیه کوچولو این هم ماکتی از کعبه که داده بودن بیرون درست کرده بودن و شما هم در حال فضولی کردن ...
27 خرداد 1393