ماهانماهان، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

ماهان ماه آسمونی ما

18ماهگیت و عید فطر مبارک

عزیز دل من و بابا گل پسرم 18 ماهگیت و عید سعید فطر با هم افتاده تو یه روز و این خیلی خوبه.هردو تاش مبارکت باشه. عزیز باورمان نمیشه که نیمه اول سال دوم تولدتم به پایان رسید.هر روز بزرگ و بزرگتر میشی و عزیزتر واسه مامان و بابا(بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی دوست داریم ). شیرینی کارهات خیلی بیشتر شده.طوری که صبح ها وقتی من و بابا وحید داریم میریم سر کار ،از کارهای تو تعریف میکنیم و میخندیم.هر روز که عقلت بیشتر میرسه شیطنتهاتم بشتر میشه وطوری که نمیشه دیگه مثل قبل گولت زد.یه سری از کارهایی که این روزها خیلی انجام میدی و سرگرمی شما شده و ما رو  دق میدی،واست میذاریم تا نگاه کنی.... پدر ماکروفر را دراوردی و پاهاتو بلند می ...
18 مرداد 1392

شبهای قدر

پسرک شیطونم،مامان جونی این روزها که در حال گذراندن روزهای پرخیرو برکت ماه مبارک رمضان هستیم،شبهای قدر هم آمد و به پایان رسید.واقعا که چه شبهای به یاد ماندنی.از میان این سه شب ،شب 19 ماه رمضان را همراه مامان مرضی و دایی محمود و معصومه جون به مسجد ارگ رفتیم . خیلی مراسم خوبی بود و کلی هم دعا کردیم.شما هم بعد از کلی شیطونی با محدثه جون و خوردن کلی خوراکی خسته شدی و خوابیدی.موقع قرآن سر گرفتن هم بر سر شما قران گذاشتیم.گفیم خدا دعاهای شما را باوجود قلب کوچکتان زودتر براورده می کند.     پس ما را هم دعاکن پسرم...........   ...
15 مرداد 1392

کارهای جدید

پسرک شیطون ما،ماهان جونی الان که 17 ماه از زندگی قشنگت می گذره،هر روز کارهای جدیدی یاد می گیری.طوری که اگر بخواهم بنویسمشون نزدیک به یک کتاب می شه. مامان جونم با انجام هر کدوم از این کارهات،دل من و بابایی واست غش میره. نمیدونی چقدر دوست داریم.عاشقتیم گل پسرم. *عاشق مداد و دفتر هستی .با این که خوب حرف نمی زنی ولی با حرکاتت منظورتو می رسونی.مدادو می گیری و شروع می کنی به خط خطی کردن.که این خط خطی ها کلی معنا داره.... عجب نقاشی کشیدم..... *سوئیچ ماشینو می گیری و ازت می پرسیم ماشینو چه جوری روشن می کنی.صدای اس تارتو در می آری و با دستت سوئیچو می چرخونی... *از مبل میدویی می ری بالا و پشت پنجره وای...
20 تير 1392

تولد محدثه جون

پسر نازم: ماهان دیشب رفتیم خونه محدثشون.اگه گفتی چرا؟آخه بابا و مامانش تولد یک سالگیشو جشن گرفتن عجب تولدی.همه چیز تم کفشدوزکی بود.حتی محدته جونم شکل کفشدوزک شده بود.واقعا دستشون درد نکنه. همه چسز عالی عالی بود.ایشاا... تولد 120سالگیشو جشن بگیرن . شما هم کلی خوشحال و بیشتر ذوق زده از این که از فرصت استفاده کردی و کلی پفک خوردی... عکس شما با محدثه که دارید به بادکنکها نگاه می کنید مامان جون چرا اینقدر ذوق کردی.... این هم کیک کفشدوزکی ...
31 خرداد 1392

دشت بهشت کرج

عزیزم،ماهان جون 5شنبه بود که دایی محمود زنگ زد به ما و گفت که یه ویلا تو دشت بهشت کرج گرفته اگه خواستین شما هم بیایید.ما هم از خدا خواسته و بیشتر بخاطر تفریح شما قبول کردیم و به همراه بابا وحید و مامان مرضی و شما رفتیم.5شنبه و جمعه را در آنجا سپری کردیم.خیلی خوش گذشت و همه چیز عالی.مخصوصا که شما با محدثه جون کلی بازی و شیطونی کردید .دست دایی محمود و معصومه جونم درد نکنه بابت پذیرایی که از ما کردن.ایشاا... جبران کنیم. حیاط ویلا چقدر حال میده گوزن سواری یه کمی هم طی بزنم این هم عکس شما با محدثه جون ...
25 خرداد 1392

تفریح در بوستان ولایت

گل پسرم دیشب 3 تایی رفتیم به بوستان ولایت و شاممان را هم به اونجا بردیم. تفریح های متفاوتی در اونجا داشتیم.طوری که وقت کم اوردیم.اولش که شما خواب بودی.بعد شما خوردیم.سپس رفتیم درشکه سواری باهم .وای که چه حالی داد.صدای این درشکه ها ما را یاد نقش جهان اصفهان انداخت.شما کلی تو تعجب بودی.تا صدای درشکه ها می اومد،می گفتی اس (یعنی اسب).بعد رفتیم قلعه شادی .از شدت سرو صدا در اونجا کلی گریه کردی و هیچ بازی سوار نمی شدی.مدتی در اونجا بودیم تا برای شما عادی شد.بعد بازیهای زیادی سوار شدی و همش می گفتی اعین اعین (یعنی از این از این)حالا دیگه دلت نمی خواست بریم.خلاصه مامانی کلی بهممون خوش گذشت و شما هم کلی حال کردی. این هم یه سری عکسهات د...
14 خرداد 1392

نوازتده کوچک ما

گل پسرم،الهی مامان به قربونت بشه که از هر انگشتت یه هنر می باره.....یکی ازاین هنرات زدن ساز از جمله تار و گیتار و.... میباشد .آخه هر وقت دایی محمد که هنرمند در زدن سازها می باشد شروع به زدن ساز میکند،شما دست از هر کاری می کشی(حتی شیطونی) و به سراغش می ری. دایی محمد میگه:این یکی از شاگردهای من در آینده است.انشا ا.... همین طور باشه   الهی قربونت برم که هر وقت خودتو لوس می کنی دهنت این شکلی می شه   ...
12 خرداد 1392

پدر عزیزم روزت مبارک

پسرم،امروز روز ولادت حضرت علی (ع) و مصادف با روز پدر بود.به همین خاطر من یه جشن کوچولو واسه شما و بابا وحید گرفتم (آخه شما هم واسه خودت مردی شدی دیگه) .عزیزم،امسال این روز با همه سالهای گذشته واسه بابا وحید فرق می کرد.هر چند که پارسال هم شما پیش ما بودید و خیلی کوچولو .ولی امسال خودت یاد گرفتی میگی بابااااو با هزار معانی مختلف.و این واسه بابا وحید از همه چیز با ارزشتر است. امیدوارم که سالیان سال در کنار هم خوش و خرم و به سلامتی زندگی کنیم. این هم یه کادو واسه شما و بابا وحید.... بابا وحید و پسر گلم روزتان مبارک ..... ...
4 خرداد 1392

جشن تولد 2سالگی فاطمه جون

زیبای زندگیم،ماهان جان دیشب رفتیم تولد .تولد 2سالگی فاطمه جون بود.خیلی خوش گذشت.دست دایی احمد و لیلا جون درد نکنه.کلی زحمت کشیده بودن.همه چیز عالی و زیبا بود.شما هم طبق معمول تو تعجب بودی. همه چیز از اینجا شروع شد.... چند تا بادکنک ببرم واسه فاطمه جون این هم چند تا عکس شما با تزیینات تولد تا کسی حواسش نیست یه کمی کیک بخورم(همممممم چقدر مزه داد) این هم عکش شما با بچه ها عمه دورتون بگرده ...
29 ارديبهشت 1392